سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نام کامپیوتر

نام

در زبان انگلیسی «کامپیوتر» به کسی می‌گفتند که محاسبات ریاضی را (بدون ابزارهای کمکی مکانیکی) انجام می‌داد. بر اساس «واژه‌نامه ریشه‌یابی Barnhart Concise  » واژه کامپیوتر در سال ???? به زبان انگلیسی وارد گردید که به معنی «شخصی که محاسبه می‌کند» بوده‌است و سپس از سال ???? به ماشین‌های محاسبه مکانیکی گفته می‌شد. در هنگام جنگ جهانی دوم «کامپیوتر» به زنان نظامی انگلیسی و آمریکایی که کارشان محاسبه مسیرهای شلیک توپ‌های بزرگ جنگی توسط ابزار مشابهی بود، اشاره می‌کرد

در اوایل دهه ?? میلادی هنوز اصطلاح ماشین حساب (computing machines  ) برای معرفی این ماشین‌ها به‌کار می‌رفت. پس از آن عبارت کوتاه‌تر کامپیوتر (computer  ) به‌جای آن به‌کار گرفته شد. ورود این ماشین به ایران در اوائل دهه ???? بود و در فارسی از آن زمان به آن «کامپیوتر» می‌گفتند. واژه رایانه در دو دهه اخیر در فارسی رایج شده و به‌تدریج جای «کامپیوتر» را گرفت


برابر این واژه در زبان‌های دیگر حتماً همان واژه زبان
انگلیسی نیست. در زبان فرانسوی واژه "ordinateur  "، که معادل «سازمان‌ده» یا «ماشین مرتب‌ساز» می‌باشد به‌کار می‌رود. در اسپانیایی "ordenador  " با معنایی مشابه استفاده می‌شود، همچنین در دیگر کشورهای اسپانیایی زبان computadora   بصورت انگلیسی‌مآبانه‌ای ادا می‌شود. در پرتغالی واژه computador   به‌کار می‌رود که از واژه computar   گرفته شده و به معنای «محاسبه کردن» می‌باشد. در ایتالیایی واژه "calcolatore  " که معنای ماشین حساب بکار می‌رود که بیشتر روی ویژگی حسابگری منطقی آن تاکید دارد. در سوئدی رایانه "dator  " خوانده می‌شود که از "data  " (داده‌ها) برگرفته شده‌است. به فنلاندی "tietokone  " خوانده می‌شود که به معنی «ماشین اطلاعات» می‌باشد. اما در زبان ایسلندی توصیف شاعرانه‌تری بکار می‌رود، «tölva » که واژه‌ایست مرکب و به معنای «زن پیشگوی شمارشگر» می‌باشد. در چینی رایانه «dian nao» یا «مغز برقی» خوانده می‌شود. در انگلیسی واژه‌ها و تعابیر گوناگونی استفاده می‌شود، به‌عنوان مثال دستگاه داده‌پرداز («data processing machine»). اما اکنون اکثر انسان ها کامپیوتر را مهمترین نیاز بشر می دانند .

[ویرایش] معنای واژه? فارسی رایانه

واژه? رایانه از مصدر رایانیدن ساخته شده که در فارسی میانه به شکلِ r?y?n?dan و به معنای «سنجیدن، سبک و سنگین کردن، مقایسه کردن» یا «مرتّب کردن، نظم بخشیدن و سامان دادن» بوده است. این مصدر در زبان فارسی میانه یا همان پهلوی کاربرد فراوانی داشته و مشتق‌های زیادی نیز از آن گرفته شده بوده. در زبان فارسی نو یا همان فارسی (دری) این فعل و مشتق‌هایش به کار نرفته‌اند. برایِ مصدر رایانیدن/ رایاندن در لغتنامه? دهخدا چنین آمده:

رایاندن

[ دَ ] (مص) رهنمائی نمودن به بیرون . هدایت کردن . (ناظم الاطباء). اما در مآخذ دیگر دیده نشد.

و گویا تنها در فرهنگ ناظم الاطبا آمده است.

شکلِ فارسی میانه? این واژه r?y?n?dan بوده و اگر می‌خواسته به فارسی نو برسد به شکل رایانیدن/ رایاندن درمی‌آمده. (بسنجید با واژه‌یِ فارسیِ میانه‌یِ ?g?h?n?dan که در فارسیِ نو آگاهانیدن/ آگاهاندن شده است).

این واژه از ریشه‌یِ فرضیِ ایرانیِ باستانِ –radz* است که به معنایِ «مرتّب کردن» بوده. این ریشه به‌صورتِ –rad به فارسیِ باستان رسیده و به شکلِ r?y در فارسیِ میانه (پهلوی) به‌کار رفته. از این ریشه ستاک‌هایِ حالِ و واژه‌هایِ زیر در فارسیِ میانه و نو به‌کار رفته‌اند:

  • -?-r?dz-a*یِ ایرانیِ باستان > -?-r?y ِ فارسی میانه که در واژه‌یِ آرایشِ فارسیِ نو دیده می‌شود.
  • -pati-r?dz-a*یِ ایرانیِ باستان > -p?-r?y ِ فارسی میانه که در واژه‌یِ پیرایشِ فارسیِ نو دیده می‌شود؛ و
  • -r?dz-ta*یِ ایرانیِ باستان > r?st ِ فارسی میانه که در واژه‌یِ راستِ فارسیِ نو دیده می‌شود.

این ریشه‌یِ ایرانی از ریشه‌یِ هندواروپاییِ -re?* به معنایِ «مرتّب کردن و نظم دادن» آمده است. از این ریشه در

  • هندی r?j-a به معنیِ «هدایت‌کننده، شاه» (یعنی کسی که نظم می‌دهد)؛
  • لاتینی rect-us به معنیِ «راست، مستقیم»،
  • فرانسه di-rect به معنیِ «راست، مستقیم»،
  • آلمانی richt به معنیِ «راست، مستقیم کردن» و
  • انگلیسی right به معنیِ «راست، مستقیم، درست»

برجای مانده است.